سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه
موقعیت یک بچه در خانواده، شخصیت، رفتار، یادگیری و قدرت کسب معاش او را تحت تأثیر قرار می دهد. اغلب مردم درکی ذاتی از این مطلب دارند که ترتیب تولد به نحوی بر رشد تأثیر می گذارد در این جا نگاهی می اندازیم به تأثیری که ترتیب تولد ممکن است بر خصوصیات فردی داشته باشد.... ممکن است همه آدمها برابر آفریده شده باشند؛ اما نگاهی به فیش حقوقی آنها نشان می دهد که درآمدشان نابرابر است.
این مسأله به طبقه اجتماعی، تحصیلات و حتی شانس نسبت داده می شود، اما به نظر دالتون کانلی، استاد جامعه شناسی دانشگاه نیویورک، نابرابری از خانواده آغاز می شود.

کانلی در کتابش با عنوان "ترتیب تولد؛ کدام خواهر و برادرها موفق می شوند و چرا” می گوید: 75 درصد نابرابری درآمد بین افراد در ایالات متحده، بین خواهر و برادرها در یک خانواده مشاهده می شود.

 او به عنوان مثال به اقبال و ثروت متفاوت بیل و راجر کلینتون، و جیمی و بیلی کارتر اشاره می کند.

تحقیقات نشان داده که فرزندان اول (و تک فرزندها) در موفقیتهای تحصیلی، منزلت حرفه ای، درآمد و ثروت خالص پیشتاز هستند. برعکس، فرزندان میانی در خانواده های پرجمعیت بدترین وضع را دارند.

مایکل گروس، نویسنده کتاب "چرا فرزندان اول فرمانروایی می کنند و فرزندان آخر می خواهند جهان را

دگرگون کنند”، اعتقاد دارد: موقعیت یک بچه در خانواده، شخصیت، رفتار، یادگیری و قدرت کسب معاش او را تحت تأثیر قرار می دهد. اغلب مردم درکی ذاتی از این مطلب دارند که ترتیب تولد به نحوی بر رشد تأثیر می گذارد، اما چگونگی تأثیر مهم و معنی دار آن را کمتر از آن چه که واقعاً هست، در نظر می گیرند.

کانلی نیز معتقد است: ترتیب تولد در شکل دادن موفقیتهای فردی مهم است، اما این فقط در مورد بچه های خانواده های بزرگ (با بیشتر از چهار فرزند) و در خانواده هایی که منابع مالی و وقت والدین کم باشد، صادق است. اما در خانواده های ثروتمند، این تأثیر کمتر است.

در این جا نگاهی می اندازیم به تأثیری که ترتیب تولد ممکن است بر خصوصیات فردی داشته باشد:

? فرزندان اول

آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند، فرزندان اول در دانشگاههای هاروارد و ییل به خوبی خود را نشان می دهند، همچنان که در رشته های مشکل تری مثل پزشکی، مهندسی و حقوقی می درخشند.

 همه فضانوردانی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند.

بد نیست بدانید برخی شخصیتها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند.

? فرزندان وسط

این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود می پیوندند و به راحتی می توانند از خانواده جدا شوند در نتیجه آنها می آموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند

 بنابراین به داشتن مهارتهای مردمی بسیار عالی گرایش دارند. فرزندان وسط اغلب نقش میانجی و مصلح را بر عهده می گیرند. بعضی از فرزندان وسط مشهور عبارتند از: بیل گیتس، جی.اف.کی، پرنسس دایانا

? فرزندان آخر

ته تغاریها بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند. از آن جا که آنها اغلب به عنوان توسری خور شناخته می شوند، به مبارزه در جنبشهای برابری طلبانه گرایش دارند.

 (بچه های آخر اولین پشتیبانان اصلاحات پروتستان و نهضت روشنگری بودند) آنها در روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها موفق هستند. بعضی از ته تغاریهای مشهور عبارتند از: کامرون دایاز، جیم کری، رویز ادانل، ادی مورفی و بیلی کریستال.

? تک فرزندان

تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوماً زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که فرزندان اول اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالاً بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.

گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند، و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. بعضی افراد مشهور که تک فرزند بوده اند عبارتند از: فرانکلین دلانو روزولت، آلن گرینسپن، تایگر وود، ملکه جوان تنیس ماریا شاراپووا و لئوناردو داوینچی.

? دو قلوها

از آن جا که دو قلوها وضعیت برابری دارند و برخورد مشابهی با آنها می شود در اغلب موارد به هم شباهت دارند.

دکتر فرانک سولووی، رفتارشناس و استاد در مؤسسه شخصیت و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و نویسنده کتاب "تولد برای شورش: ترتیب تولد، پویاییهای خانواده و زندگیهای خلاق” می گوید: فرزندان اول از نظر شخصیتی بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای خود باشند

 شبیه فرزندان اول در خانواده های دیگر هستند و فرزندان آخر بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای بزرگتر خود باشند شبیه فرزندان آخر در دیگر خانواده ها هستند.

به نظر وی، علت این امر آن است که خانواده با دیدگاههای متفاوتی به افرادی که در جایگاههای مختلف قرار دارند، نگاه می کند.

کانلی با این نظر موافق است، اما تأکید می کند که اینها تنها گرایشهای عمومی هستند و کلیت تئوری ترتیب تولد می تواند بر حسب شخصیت بچه، فاصله سنی بین خواهر و برادرها، شرایط خانواده و تجارب هر بچه در طی سالهای شکل گیری او مورد بررسی قرار گیرد.



موضوع مطلب :


جمعه 92 خرداد 3 :: 12:24 عصر :: نویسنده : شمس
رهبر انقلاب

 حماسه فتح خرمشهر نقطه عطفی در تاریخ پیروزهای انقلاب اسلامی به شمار می رود تا امروز صاحب نظران بسیاری به تجزیه و تحلیل این واقعه شگرف پرداخته اند کلام زیر بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) در اول خرداد سال 1381 در دیدار اقشار مختلف مردم بمناسبت سالروز آزادی خرمشهر است.

... سالگرد حادثه ی بسیار مهم و ماندگار پیروزی در جبهه خرمشهر و بر گرداندن این شهر به پیکر خونین کشور به وسیله ی دلاوران مومن ارتش و سپاه و نیروهای جان بر کف بسیج را به همه ی رزمندگان و ایثارگران و خانواده های همه ی شهیدان و جانبازان تبریک عرض می کنم . . .

... واقعه خرمشهر از دور فقط یک حادثه ی تاریخی است که برای ملت ایران هیجان آور و افتخار آمیز است، ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود. وقتی رژیم عراق با تشویق دولتهای دشمن انقلاب به مرزهای ما حمله کرد، هدف گیری دقیقی کرده بود . خرمشهر، قدم اول و بسیار موثر از این هدفگیری بود . . .

خرمشهر، قدم اول و بسیار موثر از این هدفگیری بود ... در قدم اول، نیروهای عراقی پیشرفت هایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر - که مرز نزدیکتر بود - حمله کنند، دچار مانع شدند. علت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانهای مومن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمین گیر شد. آنجا نیروهای مسلح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند؛ این اولین تودهنی ای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه ی دشمن بود. بنده در ماههای اول جنگ ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلح را می دیدم. نیروهای مسلح ، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود.

... در چنین شرایطی که غم، دلها را فرا گرفته و رجزخوانیهای عراق همه ی دنیا را پر کرده بود، نیروهای ما از کمترین امکانات مادی برخوردار نبودند. این که می گویم کمترین امکانات مادی، یک حقیقت است. من فراموش نمی کنم، یکی از سرداران و فداکاران آن روز - که امروز بحمدالله در همین جلسه حضور دارند - به اتفاق چند نفر از اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز می خواستند تا بتوانند قدری در مناطق جلوتر ایستادگی و مبارزه کنند؛ اما کسی نبود به اینها این چند قبضه خمپاره انداز را بدهد! ما برای سیم خاردار و گلوله و آر.پی.چی مشکل داشتیم؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جای خود. آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یک اراده ی قوی و نشاط همه جانبه که برخاسته از ایمان و آگاهی بود. این که امام فرمودند: "خرمشهر را خدا آزاد کرد"، یعنی این.

خوب است در اینجا یاد شهید عزیزمان صیاد شیرازی را گرامی بداریم.خیلی از فرماندهان آن روز بحمدالله امروز زنده و سر حال و مشغول انجام وظیفه اند و بعضی هم به شهادت رسیدند. هیچ کس در دنیا باور نمی کرد که نیروهای مسلح ما بتوانند خرمشهر را پس بگیرند؛ چون خرمشهر رفته بود.

 

 




موضوع مطلب : سیاست


جمعه 92 خرداد 3 :: 12:18 عصر :: نویسنده : شمس

تعریف اعتکاف
اعتکاف در لغت به معنای توقف در جایی است .اما تعریف اصطلاحی اعتکاف: امام خمینی (ره) در تعریف اعتکاف می فرمایند: "وَ هُوَ اللَّبَثُ فِی المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا یعتَبَرُ فِیه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخری خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نیت عبادت است و قصد عبادت دیگر، در آن معتبر نیست. اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می باشد. 


پیشینه اعتکاف
مراسم اعتکاف،به زمان حضرت ابراهیم بر می گردد و بعد از او در بعضی از شریعت ها و در زندگی برخی صالحان از جمله حضرت مریم  و حضرت زکریا چشم می خورد.با ظهور دین اسلام این امر،شکل تازه ای به خود گرفت و در میان مسلمانان به عنوان یک عبادت مستحب با آداب و شرایط خاص،رایج شد.

اعتکاف عبادتی است که استحباب و فضیلت زیادی دارد و صفای خاصی به روح و جان می بخشد. پیامبر اسلام همه ساله در ماه رمضان به ویژه دهه آخر آن اعتکاف می کرد و دستور می داد و رختخوابش را برچینند و چادری در مسجد بر پا کنند و همیشه می فرمود: "ده روز اعتکاف در ماه رمضان برابر با دو حج و دو عمره است".

گلچینی از بیانات رهبر  انقلاب در مورد اعتکاف

*برنامه‌های جمعی اعتکاف با خلوت هر کدام از معتکفین منافات پیدا نکند من همین جا به مسئولین مربوط - در این امور اعتکافها - یک سفارشی بکنم:اگرچه که اجتماع هزاران نفر در جاهای مختلف یک فرصت خوبی است و شنیده ایم بعضی از مسئولین مساجد، در این فرصتها برنامه های جمعی می گذارند که مثلا افراد، بیشتر استفاده بکنند، لکن من می خواهم عرض بکنم این برنامه های جنبی مراکز اعتکاف، جوری نباشد که با خلوت هر کدام از معتکفین منافات پیدا کند.

* من در این ایام اعتکاف، صحیفه سجادیه را توصیه می کنم. این صحیفه سجادیه واقعا کتاب معجزنشانی است. خوشبختانه حالا ترجمه هم شده و ترجمه هایی هست. سال گذشته ترجمه خوبی از صحیفه سجادیه را به من دادند و آن را دیدم، ترجمه بسیار خوبی است. از این معارف موجود در دعاهای حضرت علی بن حسین (سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه، استفاده کنند، بخوانند، تامل کنند.

*رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است. ماه توسل، خشوع، ذکر ، توبه، خودسازی و پرداختن به زنگارهای دل و زدودن سیاهی‌ها و تلخی‌ها از جان است. دعای ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیله‌ای است برای این که ما بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتی ببخشیم. سیاهی ها ، تاریکی‌ها و گرفتاری‌ها را از خود دور کنیم و خودمان را روشن سازیم.

اعتکاف در احادیث

میزان توجه پیامبر(ص) به برپایى اعتکاف، بسیار در خور دقت و تامل است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق و خویى عظیم و بزرگ ستوده است.

«و انک لعلى خلق عظیم( قلم/ ‏4)؛ و در حقیقت تو به اخلاق نیکو وعظیم آراسته هستى.»

با این حال، آن حضرت با وجود مسئولیت ‏بزرگ اجتماعى که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بى نیاز نمى‏دانست.

چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: "رسول خدا در دهه آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف مى‏شدند و براى آن حضرت خیمه‏اى که از مو بافته شده بود، در مسجد برپا مى‏شد. پیامبر(ص) براى اعتکاف آماده مى‏شدند و بستر خویش را جمع مى‏کردند."

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) آمده است: « کانت ‏بدر فى شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله (ص) فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته ؛ جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد، از این رو رسول خدا موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده  یک دهه را به عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به عنوان قضاى سال قبل.»

رسول خدا افزون بر اهتمام عملى نسبت ‏به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق مى‏نمودند. در حدیثى از آن حضرت آمده است: «اعتکاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین؛ یک دهه اعتکاف در ماه رمضان همچون دو حج و دو عمره است.»

گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، ولى اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن که از سه روز کم ‏تر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان مخصوصا «ایام البیض‏» به اندازه خود فضیلت و ثواب دارد.

مقابله با تهاجم فرهنگ بیگانه

در فرهنگ اسلامى روى آوردن به اعتکاف، علاوه بر بهره بردارى از فیض معنوى آن، جهاد مقدس نیز هست؛ زیرا این مراسم عبادى - معنوى، نقش بسیار مهمى در رویارویى با نفوذ فرهنگ بیگانه ایفا مى‏کند.

جوانى که در مراسم اعتکاف، طعم شیرین ایمان و انس با خداوند را مى‏‌چشد، لذت‏هاى مادى و شهوانى در دیدگانش، حقیر و بى‏ارزش مى‏شود و به آسانى در گرداب فساد و باورهاى ضد دینى گرفتار نمى‏شود.

از سوى دیگر، چنین مراسمى خود پیامى عملى و درسى عبرت ‏آمیز براى مردم است. حضور جمعى از مؤمنان در مسجد براى عبادت، در حقیقت نوعى دعوت به خدا پرستى و دین مدارى است و آثار سازنده‏اى بر جامعه خواهد داشت، از همین رو، در رویارویى با تهاجم فرهنگى دشمن نباید نقش مؤثر سنت هایى که در باور عمومى مردم ریشه‏‌هاى عمیق دارند، نادیده گرفته شود. بى‏‌تردید مساجد، حسینیه‏‌ها، تکایا، هیئت‏‌هاى مذهبى، زیارت و اعتکاف، نقش مهمى در تربیت جامعه و گسترش فرهنگ دینى ایفا کرده و مى‏کنند. این مقوله‏‌ها با آثار مثبت جانبى که دارند، اهرم‏هاى توانمندى در مقابله با فرهنگ بیگانه‏‌اند.

در دوران ما تهاجم دشمن ابعادى گسترده یافته، ولى این حرکت استعمارى، دست کم ریشه‏اى چند صد ساله دارد و همین پدیده‏هاى سنتى هم چون اعتکاف، مردم ما را در طول سال‏هاى متمادى در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه مصونیت ‏بخشیده است؛ اما اهمیت آن و نقش به سزایى که در تصفیه و تزکیه انسان دارد براى بسیارى از مسلمانان ناشناخته مانده است.

از این رو جا دارد مبلغان اسلامى بیش از پیش بر نقش مهم آن تاکید ورزند تا این سنت دیرینه محمدى آن گونه که شایسته است، جایگاه خود را در جامعه اسلامى حفظ کند.

در عصر ما که زندگى ماشینى و پیچیدگى‏هاى آن، دیده‏گان انسان را به خود خیره کرده، روابط اجتماعى گسترده شده و خلاصه دامنه سرگرمى انسان به جلوه‏ها و مظاهر مادى توسعه یافته است، تاکید بر نقش سازنده اعتکاف، ضرورتى دو چندان مى‏یابد؛ زیرا اعتکاف انس با معشوق است که زمینه را براى گسستن فرد از سرگرمى‏هاى پوچ فراهم مى‏آورد؛ انسان را با خداوند پیوند مى‏دهد و از آفت ‏خدا فراموشى و از خود بیگانگى نگه مى‏‌دارد.

اعتکاف در ادیان دیگر
کسی به درستی نمی داند که این عبادت، از چه زمانی آغاز و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چه چیزهایی بوده است.

با توجه به آیه 125 سوره بقره، می توان نتیجه گرفت که اعتکاف عملی بوده که در شریعت ابراهیم از مناسک و عبادات الهی محسوب می شده. و پیروان ایشان به این عمل مبادرت می ورزیدند و لذا ابراهیم و اسماعیل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محیط لازم را برای برپایی این مراسم مهیا سازند. واگذاری این مسؤولیت خطیر به آنها، گواه بزرگی بر اهمیت عباداتی چون حج، اعتکاف و نماز در پیشگاه خداوند است.

حضرت موسی (ع) با آن که مسؤولیت سنگین رهبری و هدایت امت را به دوش داشت، برای مدت زمانی آنان را ترک و برای خلوت با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: چرا قوم خود را رها کردی و با عجله به سوی ما شتافتی؟ عرض کرد: پروردگارا! به سوی تو آمدم تا از من راضی شوی (طه :83و84).

بیت المقدس از مکانهایی بود که همواره عده زیادی از انسانها، برای اعتکاف در آن گرد می آمدند و به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول می شدند. بزرگ این گروه، حضرت زکریا (ع) بود و از جمله کسانی که در امر اعتکاف سرپرستی می نمود حضرت مریم (ع) است. قرآن در این باره می فرماید: "وَ کَفّلَها زَکَریا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَریا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً؛ کفالت او (مریم) را زکریا بر عهده گرفت و هر زمان که به محل عبادت او می رفت برای او غذایی مهیا می دید (عمران:37)."

از قرآن مجید (مریم:16و 17) استفاده می شود که حضرت مریم (ع) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد از مردم بریده بود و در خلوت به سر می برد.

علامه طباطبائی می فرماید: گویا مقصود از دوری مریم از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به اعتکاف برای عبادت بوده است.

طبق روایات اهل سنت، در دوران جاهلیت هم عملی به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است و مردم توسط این عمل به خدای خود تقرب می جسته اند.

اجداد پیامبر اسلام (ص) از پیروان دین حنیف به شمار می روند. اعتکاف در غارها و بیابانها و کوهها، به عده ای از این حنفاء نسبت داده شده است. آنان در جاهای خلوتی که از مردم دور بود به اعتکاف پرداخته و خود را در آن محبوس می کردند و جز برای نیازهای شدید و ضروری، از آن خارج نمی شدند و در آن اماکن به عبادت و تأمل و تفکر در هستی پرداخته و در جستجوی راستی و حقیقت بودند. آنها در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حراء، به عبادت مشغول می شدند.

پیامبر (ص) نیز مانند خود بر دین حنیف یعنی دین حضرت ابراهیم (ع) بود و عبادات متداول آن دین و از جمله اعتکاف را برپا می داشت.

قبل از بعثت حضرت محمد (ص) نیز غار حراء محل عبادت و راز و نیاز بود، حضرت رسول اکرم (ص) نیز به اعتکاف در آن مکان مشغول می شدند و در اندیشه سرنوشت بشریت فرو می رفتند.

اعمال اعتکاف
اعمال شب سیزدهم: اعمالی را باید در این شب انجام داد؛ از جمه آن ده رکعت نماز است که اگر به درستی به جا آورده شود، دارای ثواب و پاداش بزرگی است. در روایتی از پیامبر (ص) می خوانیم: « کسی که در شب سیزدهم ماه رجب ده رکعت نماز بخواند؛ بدین گونه که در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره عادیات هم یک مرتبه و در رکعت دوم حمد یک مرتبه سوره تکاثر نیز یک مرتبه بخواند و بقیه رکعت ها را هم به همین نحو تمام کند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد و اگر عاق والدین هم باشد خداوند سبحان از او راضی می شود، و همچنین در قبر نکیر و منکر به او نزدیک نمی شوند و او را نمی ترسانند و بر پل صراط هم چون برق خاطف (سریع) عبور می کند و نامه اعمالش را به دست راستش می دهند و میزان اعمالش سنگینی می کند و در بهشت فردوس هزار شهر به او اعطا می شود.»روز سیزدهم هم روزه اش ثواب فراوان دارد و برای کسی که بخواهد عمل ام داود را به جای آورد، باید این روز و دو روز بعدش را روزه بگیرد.

سخن آخر
این اوقات گرانبها را غنیمت شماریم و برای خود و دیگران و نجات ممالک اسلامی از شر دشمنان اسلام و پیروزی و سربلندی مسلمانان جهان دعا کنیم و فرج حضرت بقیه الله الاعظم (عج) را از خداوند متعال مسئلت نمائیم.

هر چه می خواهیم از خدا بخواهیم و تا می توانیم با او راز و نیازکنیم و تا آنجا که توان داریم تقوا و پاکی و ایمان واخلاص را در وجود خود ذخیره کرده و لذت مناجات با خدا را با هیچ چیز مبادله ننمائیم و سرانجام برای حل مشکلات همه مسلمین جهان دعا کنیم.




موضوع مطلب :


جمعه 92 خرداد 3 :: 11:34 صبح :: نویسنده : شمس
توضیح درباره پاسخ این پرسش را در سه محور مورد اشاره قرار می‌دهیم.
 
الف. جریان ولادت امیر مؤمنان علیه‌السّلام
 
در منابع متعدد آمده است که عباس بن عبدالمطّلب و عده‌ای دیگر در مقابل خانه کعبه در مسجد الحرام نشسته بودند که ناگهان فاطمه بنت اسد که درد زایمان فرزند او را ناراحت کرده بود،‌ پدیدار گشت و نزد خانه آمد و گفت: پروردگار من ایمان دارم به تو و به همه پیامبران و کتاب‌هایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و به او که این خانه کعبه را بنا کرد، پروردگارا به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان.
 
ناگهان دیدند قسمت پشت خانه کعبه شکافته شد و فاطمه به داخل خانه رفت و از دیدگاه ما پنهان گردید و دیوار خانه نیز مانند نخست به هم پیوست، ‌ما که چنین دیدیم خواستیم قفل در را باز کنیم، ولی در باز نشد.
 
این مطلب به سرعت در شهر پیچید، سه روز از این ماجرا گذشت و چون روز چهارم شد فاطمه از همان مکان بیرون آمد و علی ـ علیه‌السّلام ـ را در دست داشت و به مردم گفت: خدای تعالی مرا به زنان پیش از خود برتری بخشید، و من در خانه خدا رفتم و از روزی و میوه بهشتی خوردم و چون خواستم از خانه بیرون آیم، ‌هاتفی ندا کرد ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار که خدای علیّ اعلی می‌فرماید: من نام او را از نام خود جدا کردم و او کسی است که بت‌‌ها را در خانه من می‌شکند. (محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت امیرالمؤمنین،ج1،ص28، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه)
 
ب. جریان ولادت حضرت در منابع اهل سنّت
 
1. حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، ص 550، حکومت 6044 می‌گوید: در اخبار متواتر (اخباری که یقین آور است) آمده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ را در درون کعبه به دنیا آورد. (الغدیر، نشر مرکز الغدیر، ج6، ص35 للدراسات الاسلامیه، 1416 ق)
 
2. حافظ گنجی شافعی در کفایة المطالب، ص 407، آورده است:
 
امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ شب جمعه در 13 ماه رجب در خانه خدا به دنیا آمد،‌ و هیچ کسی قبل از او و بعد از او در خانه خدا به دنیا نیامده است. (همان)
 
3. شهاب الدین محمود آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی، در کتاب: سرح الخریدة الغیبة فی شرح القصیدة العینیّه، تألیف عبدالباقی افندی عمری، در ذیل یکی از اشعار او می‌گوید: این مسأله که امیرمؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ در خانه خدا به دنیا آمد مسأله مشهور و معروف است و در کتاب‌‌های شیعه و سنی نقل شده است. (همان)
 
بنابراین جریان تولد امیرمؤمنان حقیقتی است که نه تنها شیعه بلکه برادران اهل سنّت نیز به آن اذعان دارند که در کتاب شریف «الغدیر» به تفصیل آورده شده است.
 
ج. جلوه‌ای از اسرار ولادت حضرت در کعبه
 
امّا‌ اسرار این قضیه که چرا حضرت امیرمؤمنان در خانه خدا به دنیا آمده، ‌در برخی منابع درباره آن مطالبی مطرح شده که در اینجا بیان می‌‌شود:
 
1. برخی از بزرگان اهل سنّت پس از بیان جریان تولد حضرت امیر ـ علیه‌السّلام ـ در کعبه گفته‌اند: این کرامت و بزرگی برای علی ـ علیه‌السّلام ـ است که در خانه خدا به دنیا آمده و تجلیل برای محل تولد او شمرده می‌شود. (همان، ج 6، ص 36 و 37)
 
2. آلوسی که قبلا نیز از او یاد شد (یکی از بزرگان اهل سنّت است) بعد از نقل جریان تولد حضرت در کعبه تعبیر لطیفی دارد که عین عبارت او آورده می‌شود که گفته است: «سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین». یعنی منزه است خداوندی که هر چیزی را در جایگاهش قرار می‌‌دهد و او بالاترین حکم کنندگان است. (همان)
 
آلوسی در ادامه گفته است:
 
گویا علی ـ علیه‌السّلام ـ نیز خواست تا در مورد خانه کعبه که موجب این افتخار برای او شده بود و در دل او متولد گشته بود جبران کند و به همین جهت بت‌ها را از روی خانه به زیر افکند، زیرا در پاره‌‌ای از اخبار آمده که خانه خدا به درگاه حق تعالی شکایت کرده و گفت: پروردگارا تا چه وقت در اطراف من این بت‌ها را پرستش کنند؟ و خدای تعالی به او وعده داد که آن مکان مقدس را از آن بت‌‌ها تطهیر کند. (همان)
 
3. شیخ صدوق نیز در این باره گفته است: این که حضرت امیر ـ علیه‌السّلام ـ در کعبه به دنیا آمده، بزرگداشتی بود از جانب خدای متعال و اکرامی بود که نسبت به مقام شامخ و با عظمتش عنایت فرمود. (الارشاد، باب1، ص2، ترجمه سیدهاشم محلاتی، نشر انتشارات علمیه الاسلامیه)
 
4. از صعصعة بن صوحان روایت شده که در واپسین لحظات زندگی علی ـ علیه‌السّلام ـ از حضرتش پرسید: تو برتری یا حضرت عیسی بن مریم؟ علی ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: مادر عیسی در بیت المقدس بود، هنگامی که وقت ولادت عیسی فرا رسید، مریم ندائی شنید که بیرون شو، این جا عبادت‌گاه است نه زایشگاه، اما مادر من فاطمه بنت اسد، هنگامی که زایمانش نزدیک شد در حرم بود، دیوار کعبه شکافته شد و من آنجا متولد شدم و هیچ کسی دارای چنین فضیلتی نیست نه پیش از من و نه پس از من. (قزوینی، سیدکاظم، علی از ولادت تا شهادت، ص1، قم، نشر علمیه، 1397 ق)
 
5. و برخی دیگر گفته‌‌اند: ... پیداست که خانه کعبه درب، داشته که از آن وارد شود. امّا این جا در خانه باز نشد، ‌بلکه دیوار کعبه شکافته شد تا دلیلی روشن‌تر و آشکار‌تر بر یک اعجاز باشد و برای این که بعدها نتوانند جریان را تصادفی و اتفاقی به حساب بیاورند، و جالب این جاست، با این که در خلال چندین قرن کعبه تجدید بنا شده است، هنوز هم اثر آن شکاف روی دیوار خانه وجود دارد و موضع شکاف را با نقره پر کرده‌اند و در قسمتی که معروف به مستجار است، ‌این اثر به طور آشکار دیده می‌شود و همیشه جمعیت انبوهی از حاجی‌ها به این قسمت پناه می‌برند و مشغول گریه و زاری و نیاز به درگاه خداوندند و حاجت می‌‌خواهند. (همان)
 
جمع بندی و نتیجه
 
از مجموعه مطالبی که در این پاسخ اشاره شد، چند نتیجه به طور یقین مشخص می‌‌شود:
 
اولاً: مسأله به دنیا آمدن امیرمؤمنان ـ علیه‌السّلام ـ در خانه خدا و کعبه معظمه جزء ‌مسلمات تاریخ است که نه تنها در منابع شیعه بلکه در منابع معتبر برادران اهل سنّت فراوان نقل شده که علامه امینی در الغدیر همه آن منابع را جمع‌آوری کرده است که قبلا اشاره شد.
 
و هم چنین نه تنها به گفته علمای شیعه بلکه به گفته بزرگان اهل سنّت جریان تولد امام علی ـ علیه‌السّلام ـ در میان خانه خدا (کعبه) با روایات متواتر (روایاتی که موجب یقین می‌شود) ثابت شده است.
 
ثانیاً: گرچه همه اسرار این قضیه به طور کامل برای هیچ کسی معلوم نخواهد بود، ‌امّا از مجموع سخنان بزرگان شیعه و سنی به خوبی معلوم می‌شود که این مسأله (در کعبه به دنیا آمدن) در واقع یک نوع اعجاز و کرامت برای حضرت امیر مؤمنان است و جزء خصایص و نعمت‌‌های الهی است که به گفته بزرگان اهل سنّت مانند آلوسی و حاکم نیشابوری و دیگران تنها نصیب حضرت امیرمؤمنان شده است و هیچ کسی نه قبل از علی و نه بعد از آن حضرت در کعبه به دنیا نیامده است.
 
لذا از کلامی که از آن دو عالم بزرگ (آلوسی و حاکم نیشابوری) قبلاً نقل شد: یکی شان این مسأله را به کرامت علی ـ علیه‌السّلام ـ و تجلیل محل تولد او یاد نمود و دیگر به این نکته اشاره کرده بود که در کعبه به دنیا آمدن فیضی بزرگ بود که شایسته بود علی ـ علیه‌السّلام ـ بدان فیض عظمی بار یابد.
 
و جالب‌تر از همه آن که آن گونه که در کلام خود امیرمؤمنان که قبلا بیان شد، حضرت عیسی ـ علیه‌السّلام ـ با این که یک پیامبر اولوالعزم بود، به هنگام تولدش به مادر او دستور داده شد از مسجد بیت‌المقدس بیرون شود، چون آن جا عبادتگاه است نه زایش‌گاه، امّا به هنگام تولد امیر مؤمنان، مادرش فاطمه بنت اسد به داخل کعبه و عبادتگاه رهنمون شده و از طریق شکافته شدن دیوار کعبه به صورت اعجازگونه به داخل آن راه داده می‌‌شود.
 
امّا این که در کعبه تولد و در مسجد شهادت نصیب آن حضرت می‌شود، گویای مقام و منزلت بسیار بالای آن حضرت است.



موضوع مطلب :


جمعه 92 خرداد 3 :: 11:33 صبح :: نویسنده : شمس

طرح مسئله

«فتنه» واژه‌اى است که همه از آن وحشت دارند و نتیجه‌اش را شوم و ناگوار مى‌دانند؛ چرا که فتنه حادثه پیچیده‌اى است که چیستی آن روشن نیست؛ ظاهرى فریبنده و باطنى پر از فساد دارد؛ جوامع انسانى را به بى‌نظمى، تباهى، دشمنى، جنگ، خونریزى و فساد اموال و اعراض مى‌کشاند و از همه بدتر اینکه کنترل‌شدنی نیست. در آغاز، چهره حق به جانبى دارد و ساده‌اندیشان را در پی خود مى‌کشاند و تا مردم از ماهیّت آن آگاه شوند، ضربه‌های خود را می‌زند.

فتنه‌ها نه تنها توده‌ها را به دنبال خود می‌کشاند و آنها را گرفتار سوء رفتار می‌نماید؛ که شخصیّت‌هاى بزرگ اجتماعى، دینى، علمى و سیاسى را نیز فریب می‌دهد و سرمایه‌هاى مادی و معنوی را به تباهی می‌کشاند، از این‌رو شناخت فتنه‌ها، نشانه‌ها و پیامدهای آن، امری ضروری و یکی از رسالت‌های اندیشمندان، آگاهی‌بخشی به مردم در مورد فتنه‌هاست.

یکی از موضوعاتی که در سخنان امام علی(ع) در نهج‌البلاغه جلب توجه می‌کند، مسئله فتنه است؛ چرا که جامعه اسلامی در عصر امام علی(ع) به خصوص در دوره زمامداری حضرت، گرفتار انواع فتنه‌ها بود، جنگ‌هایى که در دوران حکومت ایشان به وقوع پیوست، نمونه بارزى از فتنه بودند. در «جنگ جمل»، «عایشه» همسر پیامبر(ص) را بر شتر سوار کردند و دو نفر از صحابه پیامبر(ص) ـ که سوابق به‌نسبت خوبى در اسلام داشتند، آتش فتنه را بر اثر هوا و هوس و وسوسه‌هاى شیطانی، برافروختند و بانگ اختلاف را در امّت اسلامى سر دادند.

در این میان، مسلمانان بسیاری در آتش این فتنه کشته شدند، خانه‌هاى زیادى ویران شد و سرانجام با تدبیر امیرمؤمنان على(ع) آتش این فتنه خاموش گشت. به دنبال آن، فتنه «شامیان» و «جنگ صفّین» با ادّعاى واهى خونخواهى عثمان به راه افتاد و سرانجام با بر سرِ نیزه کردن قرآن‌ها و تحمیل حکمیت به امام، این جنگ به ظاهر تمام شد؛ اما هنوز شعله‌اش خاموش نشده بود که فتنه سوم از آن برخاست و گروهى آتش جنگ نهروان را زیر پوشش «حکم، تنها حکم خداست» برافروختند.

معنا‌شناسی فتنه

این واژه در اصل از «فَتْن» (بر وزن فَعْل) گرفته شده و به معنى قرار دادن طلا در آتش براى ظاهر شدن میزانِ خلوصِ آن از ناخالصى است. «أصل الفَتْن‌ِ: إِدخالُ الذَّهب‌ِ النّارَ لِتُظهرَ جَودَتَهُ مِن ر‌ِداءَتِه». (راغب اصفهانی، بی‌تا: 371)فتنه واژه مشترکى است که گاه بر گرفتارى و بلایى که به انسان مى‌رسد، اطلاق مى‌شود؛ چنان‌که مى‌گویند:

زید مفتون است و مقصودشان این است که سوگى به او رسیده و مال یا عقل او را از میان برده است. خداوند متعال مى‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» (بروج / 10) یعنى کسانى که زنان و مردان مسلمان را در مکه شکنجه مى‌دادند تا از اسلام برگردند. این واژه گاهی به آزمون و سنجش معنى مى‌شود. مى‌گویند طلا را مفتون کردم؛ یعنى در کوره نهادم تا عیار آن را روشن سازم و دینار مفتون؛ یعنى دینار سره.

این کلمه به معنای سوزاندن هم می‌آید، چنان‌که خداوند مى‌فرماید: «روزى که آنان در آتش مفتون مى‌شوند». (ذاریات / 13) در مورد نقره هم گفته مى‌شود: نقره آتش دیده. به زمین سنگلاخ هم فتین گفته مى‌شود؛ یعنى گویى سنگ‌هاى آن را در کوره نهاده‌اند. گاهى هم بر گمراهى اطلاق مى‌شود و گفته مى‌شود مرد فاتن و مفتن؛ یعنى گمراه از حق. خداوند متعال فرموده است: «ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ» (صافات / 162) یعنى گمراهان.

هر کس بگوید خدایا من به تو از فتنه پناه مى‌برم و منظورش گمراهى، بلا و سوختن در آتش باشد، جایز است. ولى اگر منظورش امتحان و سنجش باشد، جایز نیست، زیرا خداوند متعال بر مصلحت داناتر است. حق اوست که بندگان را بیازماید؛ نه از این جهت که خودْ احوال ایشان را بداند؛ بلکه براى اینکه برخى از بندگانش حال برخى دیگر را بدانند. (ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 18 / 249)

این واژه در هر موردی که نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد، به‌کار مى‌رود، مانند: امتحان که معمولاً با فشار و مشکل همراه است؛ عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است؛ فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام مى‌گیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که متضمن نوعى فشار و شدت است.

معنى اصلى فتنه، به نظر برخی، همان آزمون و سنجش باشد و معانى دیگر معانى بعدى‌اند. علامه طباطبایی می‌نویسد:واژه فتنه به معنای هر عملی است که برای آزمایش حال هر چیزی انجام می‌گیرد. بدین جهت هم به خود آزمایش و هم به ملازمه‌های غالبی آن را فتنه می‌گویند. فتنه شدت و عذابی است که متوجه مردودین در این آزمایش؛ یعنی گمراهان و مشرکان، می‌شود. (طباطبایی، 1384: 2 / 89)

انواع فتنه در نهج‌البلاغه

مطالب فراوان و گوناگونی از امیرمؤمنان(ع) در نهج‌البلاغه در باب فتنه نقل شده است. در این مقاله با نگاهی اجمالی به این سخنان، برخی از ابعاد فتنه را بررسی می‌کنیم، هرچند واژه‌های فتنه یا آشوب همواره مفهومى از فساد را در بر دارد که بیش از دیگر مفاهیم و جنبه‌هاى فتنه، به ذهن می‌رسد؛ اما در یک نگاه کلی می‌توان فتنه‌ها در جوامع انسانى را به دو نوع تقسیم کرد:

1. رویدادهایی که جنبه آزمایش و امتحان دارند: این‌گونه حوادث براساس نظام حکیمانه حاکم بر عالم هستی رخ می‌دهند.

2. رویدادهایی که در برخی جوامع از درآمیختن حق و باطل به‌وجود مى‌آید و طراحان آن به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند تا از تفکیک حق از باطل جلوگیرى ‌شود و فضای جامعه را با وضعیت غبارآلودی که درست می‌کنند، جولانگاه خواسته‌ نفسانی خود قرار می‌دهند و انسان‌های بسیاری را قربانی مطامع خود می‌کنند.

1. فتنه به معنای آزمایش الهی

واژه «فتنه» در سخنان امام(ع) گاه به معنای آزمایش‌ الهی به‌کار رفته است که همه مردم به‌گونه‌ای دچار آن هستند، حضرت از همین رو توصیه می‌کند که نباید کسی از این‌گونه فتنه‌ها به خدا پناه ببرد؛ زیرا این‌گونه فتنه‌ها به عنوان سنت‌های الهی در مورد همه انسان‌ها جریان دارند.لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ مِنَ الْفِتْنَةِ ـ لِأ‌َ نَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ ـ وَ لَکِنْ مَن‌ِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّات‌ِ الْفِتَن‌ِ ـ فَإ‌ِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ـ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُ کُمْ فِتْنَةٌ ـ وَ مَعْنَى ذَلِکَ أ‌َنَّهُ یَخْتَبرُهُمْ ـ بالْأَمْوَال‌ِ وَ الْأَوْلَاد‌ِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِر‌ِزْقِهِ ـ وَ الرَّاضِیَ بقِسْمِهِ ـ وَ إ‌ِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بهِمْ مِنْ أَنْفُسِهمْ ـ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ ـ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَ یَکْرَهُ الْإ‌ِنَاثَ ـ وَ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَال‌ِ وَ یَکْرَهُ انْثِلَامَ. (شریف رضی، 1387: خ 92)

مباد کسى از شما بگوید، خدایا از فتنه و آزمون به تو پناه مى‌برم. زیرا کسى نیست که آزمایش نشود، امّا آن که پناه مى‌برد باید از فتنه‌هاى گمراه‌کننده پناه ببرد چون خداى سبحان مى‌فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ». این بدان معناست که خداوند مردم را به وسیله مال و فرزندشان مى‌آزماید، تا کسى که از روزى خود ناراضى است، و کسى که نسبت به نصیب خود راضى است، آشکار گردد، اگرچه خداوند از خود آنان بدانها آگاه‌تر است. امّا آزمون براى آن است که کارهاى شایسته، پاداش و کیفر براى خودشان روشن شود. زیرا بعضى از مردم، فرزندان پسر را دوست دارند، و از داشتن دختران ناراضى‌اند، و بعضى دیگر مال فراوان مى‌خواهند و از پریشان‌حالى ناراحتند.

این نوع فتنه‌ها در واقع بروز رویدادهایى‌اند که آدمى را با نظر به ابعاد مختلفى که دارد، سر دو یا چند راهى قرار مى‌دهند، که بعضى از آن راه‌ها، مطابق اصول و قوانین عالى حیات، به مقصد کشیده شده‌اند و بعضى دیگر، خلاف جهت آن اصول می‌باشند و به سقوط و بدبختى‌ها می‌انجامند.این‌گونه فتنه‌ها از ضرورت‌هاى محرک بشر به سوى پیشرفت‌ است و موجب تحریک احساس حق‌جویى و حق‌یابى آدمیان مى‌شود.

در حقیقت این یکى از جلوه‌هاى حکمت خداست که از خمود و رکود آدمى، در موقعیت‌هاى تثبیت شده‌اش، جلوگیرى مى‌نماید؛ چرا که این دنیا آزمایشگاهی است که ابعاد و نیروهای آدمیان را به فعلیت می‌رساند، آنها را در زنجیر حوادث هستی می‌گستراند و پس از جدایی روح از بدن، نتایج آن فعلیت‌ها نمودار می‌یابد و انسان‌ها با شخصیتی تشکل یافته از آن نتایج، رهسپار ابدیت می‌گردند (جعفری، 1375: 3 / 324)

از این‌رو مى‌توان گفت: هر انسان هشیار در همه دوران زندگى، با فتنه جدیدى روبه‌رو است. امروز یک خواسته شهوانى و غریزه حیوانى سر راه او را مى‌گیرد و او را به هیجان در مى‌آورد که اگر آن غریزه را اشباع کند، راهى مخالف اصول و قوانین عالى حیات پیش گرفته است و اگر از آن چشم بپوشد، راه حق را پیموده، پله بلندى از حیات تکاملى را زیر پا گذاشته و از آن بالا رفته است.

عنصر اساسى این نوع فتنه‌ها که «آزمایش» و «تحریک احساس حق‌جویى و حق‌یابى آدمیان» است، در قرآن مجید به عنوان یکى از مشیت‌هاى الهى گوشزد شده است. این معنى عبارت است از عامل تحرک و هیجان درونى که در آن، اصول و قوانین به تلاطم مى‌افتند و حتى حاکمیّت شخصیت براى ایجاد آرامش و قرار گرفتن در مسیر صحیح، متزلزل مى‌گردد: وَ کَذ‌لِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ ببَعْض‌ٍ لِیَقُولُوا أ‌َهؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهمْ مِنْ بَیْننا أ‌َ لَیْسَ اللَّهُ بأَعْلَمَ بالشَّاکِر‌ِینَ. (انعام / 53)و بدین‌سان بعضى از آنان را به وسیله بعضى دیگر مفتون ساختیم، تا بگویند آیا اینان [= مردم با ایمان که بینوایان جامعه شمرده مى‌شوند] هستند که میان ما مورد احسان خدا قرار گرفته‌اند، آیا خداوند به سپاسگذاران داناتر نیست؟

امیرمؤمنان على(ع) با اشاره به فلسفه آزمایش‌های الهى، مى‌فرماید:وَ إ‌ِنْ کانَ سُبْحانَهُ أَعْلَمَ بهِمْ مِنْ أ‌َنْفُسِهمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الأَفْعالُ الَّتِی بها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب. (شریف رضی، 1387: ح 93)گرچه خداوند به روحیه بندگانش از خودشان آگاه‌تر است؛ ولى آنها را امتحان مى‌کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آنها ظاهر گردد.

منظور این است که صفات درونى انسان به‌تنهایى نمى‌تواند معیار ثواب و عقاب باشد؛ مگر زمانى که در لابه‌لاى اعمال انسان، خودنمایى کند. خداوند بندگان را مى‌آزماید تا آنچه را در درون دارند، در عمل آشکار سازند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و شایسته پاداش و کیفر او گردند.امام (ع) درباره فلسفه آزمایش‌ها می‌فرماید:قد کَشَفَ الخلقَ کشفةً لا أ نَّه جَهلَ ما أخفوه من مصون اسرارهم ومکنون ضمائرهم، «ولکن لیبلُوَهُم أیُّهمَ أحسن عملا»، فیکون الثواب جزاءً والعقاب بواءً. (شریف رضی، 1387: خ 144)

خداوند متعال [به‌وسیله آزمایش‌ها] در این دنیا درون مردم را آشکار می‌کند؛ نه از آن جهت که اسرار نهانی آنها پوشیده است، نمی‌داند و از آنچه در دل‌های آنان مخفی است، آگاهی ندارد؛ بلکه برای آنکه آنان را در مجرای آزمایش قرار بدهد تا کسی که کار نیک انجام می‌دهد [در عرصه وجود] بروز کند و کسی که کار ناشایست مرتکب می‌گردد، شایسته کیفر شود، و در نتیجه، پاداش جزای عمل صالح و کیفر عمل ناصالح تحقق یابد.اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى‌شد و میوه‌هاى اعمال بر شاخسار درخت وجود انسان نمایان نمى‌گشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام.

2. فتنه به معنای آشوب

گاهی حوادث و رویدادهایی در زندگی مردم رخ می‌نماید که از آنها به فتنه و آشوب تعبیر می‌شود؛ زیرا رویدادها و حوادثی که جنبه فتنه و آشوب دارند، عبارت‌اند از فعالیت‌ها و هیجان‌های سر در گم‌کننده درباره حوادث و واقعیت‌هایى که ابعاد مرکب از حق و باطل دارند؛ البته ممکن است، حوادث و واقعیت‌‌ها در مسیر خود، بدون سر و صدا و بدون تحریک از جویبار اجتماع عبور کنند و به راه خود بروند. در این حالت فتنه بروز نمی‌کند. همچنین اگر هیجان و فعالیتی برای تشخیص حق از باطل باشد، جنبه آشوبگری به خود نمی‌گیرد و کنترل‌شدنی است.

زمانی که حوادث و پدیده‌ها به عنوان عامل تحریک‌آمیز، انسان‌هایی را به هیجان و فعالیت وادار می‌کنند و با هدف آشوب به جریان می‌افتد، و باعث غوطه‌وری واقعیت‌ها در تاریکی می‌گردند و حق را با باطل در هم می‌آمیزند، جنبه فتنه می‌یابند؛ زیرا امورى که حق محض یا باطل محض‌اند، میدانى به آشوبگران نمى‌دهند.

بیشترین مطالب امام(ع) در نهج‌البلاغه مربوط به حوادث و رویدادهایی است که جنبه آشوب دارد و برخی با آمیختن حق با باطل و غبارآلود کردن فضا، مردم بسیاری را با خود همراه می‌کنند و با غوغاسالاری و نسبت دادن‌ دروغ به اهل حق، عرصه‌های اجتماع را به میدان یکه‌تازی‌های خود تبدیل می‌کنند؛ چنان‌که معاویه در نامه‌هایی که به امام علی(ع) می‌نوشت، حضرت را به عامل تفرقه میان مردم، به راه‌اندازنده جنگ، و رشک برنده بر خلفای پیشین، معرفی می‌کرد و خلافت او را غیر شرعی اعلان می‌نمود؛ و حتی به امام هشدار می‌داد که با این کارهایی که انجام می‌دهد، اعمال نیک خود را حبط و سابقه درخشانش را در نظر مردم از بین می‌برد! (حسینی خطیب، 1367: 3 / 11؛ ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 14 / 42)مسلّم است که این‌گونه ابهام‌انگیز نمودن واقعیت‌ها به وسیله سودجویان و مقام‌پرستان، مى‌تواند فتنه‌هاى بسیار تاریک و اضطراب‌انگیزى براى مردم معمولى به وجود بیاورد.

الف) سرچشمه پیدایش فتنه‌

امام (ع) سرچشمه پیدایش فتنه در جوامع اسلامی را در خطبه پنجاه مورد توجه قرار می‌دهد و دو ریشه اصلى برای آن بیان می‌کند:

1. پیروى از هواى نفس؛

2. احکام دروغین خودساخته مخالف کتاب خدا (بدعت‌گذارى در دین خدا).

إنّما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و أحکام تبتدع، یخالف فیها کتاب اللّه، و یتولّى علیها رجال رجالا على غیر دین اللّه، فلو أنّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین، و لو أنّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسُنُ المعاندین، و لکن یُؤخَذ من هذا ضِغثٌ، و من هذا ضغث فَیُمزجان فهنالک یستولی الشّیطان على أولیائه، و ینجو «الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنى». (شریف رضی، 1387: خ 50)

آغاز پیدایش فتنه‌ها پیروى از هوا و هوس‌ها و بدعت‌هایى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته یا هواپرست آگاه) به پیروى آنان بر مى‌خیزند و بر خلاف دین خدا، از آنها حمایت مى‌کنند. اگر باطل از آمیختن با حق جدا مى‌گردید، بر کسانى که خواهان حق‌اند، پوشیده نمى‌ماند و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مى‌شد، زبان دشمنان از آن قطع مى‌شد؛ ولى بخشى از این گرفته و بخشى از آن مى‌شود و این دو را به هم مى‌آمیزند و اینجاست که شیطان بر دوستان و پیروان خود مسلّط مى‌شود و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بودند»، از آن نجات مى‌یابند.

این دو اصل در همه‌جا به چشم مى‌خورد، گروهى از فتنه‌جویان به اصل نخست تمسّک مى‌جویند و گروهى به اصل دوم و گروهى هم به هر دو؛ البته روشن است که بدعت‌هاى ویرانگر در جامعه اسلامى، ناگهانى و یا با آگاهى کامل مردم به انحراف از مکتب، بروز نمى‌کند؛ بلکه به وسیله هواها و خودپرستى‌ها به‌تدریج بروز می‌یابند.

وقتی هواپرستان توانستند بدعت‌ها را بر جامعه حاکم کنند، نوبت به ظهور فتنه‌ها و آشوب‌ها مى‌رسد، زیرا طبیعى است که بدعت‌ها هر اندازه هم ماهرانه و عوام‌فریبانه عرضه شوند، بالأخره با متن واقعیت‌های دین که با قرآن‌محورى، حفظ سنت و فعالیت عقول سالم پاکان براى خردمندان جامعه تثبیت شده است، ناهماهنگ و موجب بروز آراء، عقاید و تأویل‌ها و تفسیرهای شخصى مى‌گردد. به این ترتیب شعله‌هاى فتنه و آشوب زبانه مى‌کشد و گروه‌بندى‌ها شروع مى‌شود.

آمیختن حق با باطل برای رسیدن به اهداف شوم

امام(ع) در ادامه به این نکته اساسی اشاره می‌کند که فتنه‌جویان برای رسیدن به اهداف شوم، حق را به بازى می‌گیرند و آن را در راستای هوى و هوس و قدرت‌پرستى خود، با باطل می‌آمیزند و از فضاى آلوده جامعه، میدانى براى تاخت و تاز خود می‌سازند: «فلو أن الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین ... .» هنگامى‌که انسان دچار بیمارى خودخواهی می‌شود، هر اندازه استعداد و قوه مؤثر در زندگى مردم داشته باشد، به همان اندازه از آمیختن حق و باطل و شورش علیه ارزش‌ها و تباه‌سازی جان آدمیان، بهره خواهد برد.

1. اگر صاحب اندیشه قوى باشد، در برهم زدن خطوط حق و باطل از راه اندیشه، ماهرتر خواهد بود. حتى اگر مقدمه‌ها و قضایایى که با اندیشه‌اش مى‌خواهد از آنها نتیجه بگیرد، داراى محتوا و قابلیت استنتاج حق باشند، آنها را به سوى اغراض پلید توجیه خواهد کرد. چنانچه خوارج براى مبارزه با یگانه حامى حق و حقیقت على بن ابی‌طالب(ع) شعار «لا حُکْمَ إلَّا لِلَّه‌ِ؛ حکم نیست؛ مگر از خدا یا از آنِ خدا؛ سر ‌دادند و از این قضیّه که محتواى صحیح دارد و مأخوذ از قرآن مجید1است، برای مقاصد باطل خود بهره جستند، لذا وقتى امیرمؤمنان(ع) این شعار را شنید، فرمود:

کلمة حق یراد بها الباطل نعم أنه لا حکم الا لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمرة إلا لله و أنه لابد للناس من أمیر بر أو فاجر یعمل فى إمرته المؤمن و یتمتع فیها الکافر ... . (شریف رضی، 1387: خ 40)سخنى حق است که باطل از آن اراده شده است. آرى، حکمى نیست؛ مگر از آنِ خدا؛ ولى اینها مى‌گویند حاکمیت نیست؛ مگر از آنِ خدا! در صورتى که حاکم براى مردم لازم است؛ چه نیکوکار باشد، چه فاسق تا انسان باایمان بتواند با اعمال نیک زندگى کند و کافر هم براى خود، بهره‌ ببرد ... .

2. اگر حافظه نیرومند داشته باشد «منِ تورم‌یافتة آن بیمار» از آن واحدها و قضایاى موجود در حافظه برای مخلوط کردن حق و باطل استفاده مى‌کند که چند پهلو و جذب‌کننده نشاط و شگفتى مردم باشد.

3. در صورت تسلّط بر الفاظ و هنر بیان، به‌خصوص هنر شعر در جوامعی که تحت‌تأثیر الفاظ و احساس‌های شعرى قرار مى‌گیرند، از آن براى آرایش باطل استفاده مى‌کند.

4. گاهی چهره علمى و قیافه فلسفى به خود می‌گیرد؛ زیرا این چهره در اغواى ساده‌لوحان به خصوص نوباوگان کاروان معرفت تأثیر به‌سزایى دارد. این روش گاهى خود جوفروشان گندم‌نما را هم به این باور می‌رساند که به مردم گندم مى‌فروشند.

5. مهارت فراوانى در نشان دادن اشراف بر حقایق عالم دارند. موقع سخن گفتن و نوشتن چنان می‌نمایند که گویا خداوند در آفرینش عالم هستى و به خصوص انسان‌ها، با اینها مشورت و مطابق تمایل آنان، دست به کار خلقت زده است؛ براى همین با نوعی قیمومیت و فرمانروایى که براى خود قائل‌اند، فرمان‌هایی صادر می‌کنند و دل ساده‌اندیشان ناآگاه را مسخّر می‌سازند؛ به‌گونه‌ای که آنان خود را می‌بازند و در شعاع جذابیت آنان، مانند لوحه بى‌اختیار، زیر دست نقاش چیره‌دست، قرار مى‌گیرند. (جعفری، 1375: 27 / 50)

ب) چگونگی شکل‌گیرى و سرچشمه فتنه‌ها

یکی از نکته‌های مهم درباره فتنه‌ها در نهج‌البلاغه، چگونگی شکل‌‌گرفتن آنهاست. امام(ع) چگونگی شکل‌گیری آنها را با تشبیه‌های بسیاری بیان فرموده است.

1. انعقاد نطفه فتنه‌ها، همانند جنین

امام(ع) شکل‌گیری فتنه‌ها را به جنین تشبیه می‌کند که به پنهانى پرورش می‌یابد و ناگهان متولّد مى‌شود، یا مانند آسیابى مى‌شمارد که نخست قطب و محور آن را برپا مى‌سازند، سپس سنگ آسیا به چرخش در مى‌آید. تجربه‌های تاریخى نیز نشان مى‌دهد که فتنه‌ها مراحل کمونى دارند و که بر اثر عوامل مختلف اجتماعى شکل مى‌گیرند و ناگهان مانند آتشفشان منفجر می‌شوند و آنچه را که در درون دارند ظاهر مى‌سازند.

وَ تَثَبَّتُوا فِی قَتَام‌ ِ الْعِشْوَة‌ِ، وَاعْو‌ِجَا‌ج الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوع‌ ِ جَنینهَا، وَ ظُهُور‌ِ کَمِینهَا، وَانْتِصَاب‌ِ قُطْبهَا، وَ مَدَار‌ِ رَحَاهَا. (شریف رضی، 1387: خ 151)هنگامى‌که گرد و غبار حوادث ناشناخته بر مى‌خیزد و پیچیدگى‌هاى فتنه هنگام تولّد نوزاد آن آشکار مى‌شود و باطن آن ظاهر مى‌گردد، قطب و محور آن بر جاى خود قرار مى‌گیرد و آسیاى آن به حرکت در مى‌آید.

2. رشد فتنه‌ها همانند رشد جوان

امام(ع) مراحل رشد و ظهور فتنه‌ها را پس از شکل‌گیرى این‌گونه بیان مى‌کند:تَبْدَأُ فِی مَدَار‌ِجَ خَفِیَّة، وَ تَؤُولُ إ‌ِلَى فَظَاعَة جَلِیَّة. شِبَابُهَا کَشِبَاب‌ِ الْغُلاَم‌ ِ، وَ آثَارُهَا کَآثَار‌ِ السِّلاَم‌ ِ. (همان)اینکه فتنه‌ها پس از شکل‌ گرفتن، کم‌کم از مراحل ناپیدا شروع به حرکت مى‌کنند و سرانجام به صورت خطرناک آشکار مى‌شوند. رشد آنها همچون رشد جوانان (سریع است) و آثارشان (بر پیکر جامعه) مانند آثار سنگ‌هاى سخت و محکم.

امام(ع) در این عبارت هشدار می‌دهد که فتنه را ساده مشمارید؛ زیرا راه‌هایى که فتنه‌ها براى رسیدن به مقصد سپرى مى‌کنند، مخفى، باریک و پیچیده است که بیشتر مردم سطحی‌نگر نمى‌توانند آنها را تشخیص بدهند و چه بسا که ناآگاهانه، با کمال جدیّت در همان راه‌ها گام برمی‌دارند و در کمال بى‌توجهى، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، برای همین امیرمؤمنان(ع) براى هشیار بودن هنگام فتنه‌ها، جدى‌ترین هشدارها را مى‌دهد و مى‌فرماید:اداره‌کنندگان فتنه‌ها، آنها را چنان آرایش و پیرایش مى‌دهند که هر انسان ساده‌لوحی را به آسانى فریب مى‌دهند و شخصیت و هویت او را بدون دادن مجالى براى اندیشیدن و به خود آمدن، مى‌ربایند و چه بسا که او را به خدمتگزار جدى فتنه و نتایج آن تبدیل مى‌نمایند. (همان: خ 151)

3. فتنه‌ها؛ درآغاز، مشتبه‌کننده، در پایان، بیدار‌کننده!

امام(ع) در ادامه خطبه، به دو اصل مهم در مورد فتنه‌ها اشاره می‌فرماید. یکی اینکه فتنه‌ها در آغاز ناشناخته‌اند و حتی بسیاری از خواص را به اشتباه می‌اندازند؛ زیرا فتنه‌هایى که به‌دست بشر و با تفکّرهای او بروز مى‌کند، هرگز به عنوان فتنه و با علائم و مختصّات فتنه که همه‌فهم باشد، بروز نمى‌کند؛ یعنى این‌گونه نیست که وقتى فتنه‌اى در جامعه سر بر مى‌آورد، علامت‌ها و مختصّات فتنه‌بودن آن‌چنان روشن باشد که همگان بتوانند بفهمند؛ زیرا به‌وجودآورندگان فتنه‌ها به‌خاطر برخورداری از آگاهی و مهارت‌های لازم در ایجاد فتنه، سعی می‌کنند حق و باطل را درهم بیامیزند و باعث به اشتباه افتادن ساده‌لوحان که اکثریت افراد جامعه را تشکیل می‌دهند، بشوند.

لازم به یادآوری است که مقصود از آمیختن حق و باطل آن نیست که این دو موضوع در یکدیگر فرو مى‌روند و یک پدیده واحد تفکیک‌ناشدنی به وجود مى‌آورند؛ زیرا این دو ضد هرگز یکى نمى‌شوند، بلکه منظور نزدیک شدن آن دو به یکدیگر است؛ به‌گونه‌ای که اداره‌کنندگان فتنه و آشوب مى‌توانند یکى از آن دو را به وسیله تلقین و صحنه‌سازى‌، هشیارانه حذف و دیگرى را جلوه بدهند.

مثلاً حق را حذف و باطل را بنمایانند و آن مردم را از حق موجود در آن حادثه محروم بسازند، مانند استخدام قیافه‌هایى که در جامعه به خوبى، پاکیزگى و اخلاص شناخته شده‌اند یا سابقه درخشانی دارند، مثل‌ همان روشی که در جنگ جمل و نهروان به کار گرفته شد و عمر سعد درکربلا انجام داد و با فریاد «یا خیل الله ارکبوا و ابشروا بالجنة» دستور آغاز جنگ علیه پاک‌ترین انسان‌های روی زمین؛ یعنی امام حسین(ع) و یاران پاک حضرت را صادر کرد و یا استفاده از شعاری مانند دفاع از حق محرومان، ستمدیدگان و... .

این بعد منفی فتنه‌هاست که باعث تباهی واقعیت‌ها و سوء استفاده از ارزش‌ها، هدف‌ها، وسیله‌ها و اصول و قوانین می‌شود.از طرفی، گروه حامیان حق، دست از حق‌خواهى برنمى‌دارند، و در برابر تحریف واقعیت‌ها می‌ایستند و افشاگری می‌کنند و در نتیجة فعالیت‌هاى دو طرف، در جامعه آشوب به وجود می‌آید.

اصل دوم این است که فتنه‌ها هنگام پایان یافتن بیدارکننده‌اند؛ زیرا فتنه‌گرانی که ماهیّت خود را زیر چهره ساختگى حق و انگیزه‌های انسانی و ارزشی پنهان کرده بودند و بسیاری را به دنبال خود می‌کشیدند؛ با فروکش کردن حوادث و خوابیدن گرد و غبار فتنه، چهره واقعى‌شان رخ می‌نماید و عوامل و انگیزه‌هاى ایجاد فتنه آشکار می‌شود.

این بعد مثبت فتنه آثار مفیدی دارد، مانند بروز محتویات درونی انسان‌ها، آگاهی‌بخشی برای تشخیص و تفکیک حق و باطل، هشیاری و بیداری بیشتر انسان‌ها درباره حق و باطل؛ اما باید توجه داشت که جنبه مثبت در مقابل جنبه منفى بسیار ناچیز است؛ زیرا عبرت‌‌گرفتن و تجربه‌اندوزى در رویدادها، براى مردم معمولى به قدرى اندک است که گویى آن رویدادها در فضا به وجود مى‌آیند و در فضا هم نابود مى‌گردند و کارى با آن مردم ندارند، و همین مردم هستند که بهترین دستاویز آشوبگران در تلاطم‌ها و فتنه‌ها مى‌شوند و هدف‌گیرى‌ پیشروان در سرتاسر تاریخ نیز پر از استفاده از این مردم است.

4. فتنه‌ها؛ همانند گردبادها

فتنه‌ها گردباد گونه‌اند: یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاح‌ ِ، یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً. (شریف رضی، 1387: خ 93)فتنه‌ها مانند گردبادها به بعضى از شهرها برمی‌خورند و از کنار بعضى مى‌گذرند! در این استعاره‌ به چند مطلب اشاره شده است که به اختصار توضیح می‌دهیم:

یک. اختلاف‌ها منشأ فتنه‌ها

همان‌گونه که گردبادها بر اثر وزشِ دو جبهه قوىّ باد در دو جهت مخالف، پدید می‌آیند؛ فتنه‌ها نیز بیشتر از اختلاف‌ها بر می‌خیزند؛ از یک سو انسان‌های هوا پرست، فضاى جامعه را تیره و تار می‌سازند، و از سوی دیگر انسان‌های بیدار، قیام می‌کنند و چون فتنه‌گرها با آمیختن حق و باطل برای فتنه‌ها زمینه‌سازی می‌کنند و اکثر مردم نیز قدرت تشخیص واقعیت‌ها را ندارند. حاصل برخورد جبهه حق و باطل، ایجاد حوادث گردبادگونه می‌شود؛ به‌گونه‌ای که در جامعه ناامنی ایجاد می‌شود و همه‌چیز را از بیخ و بن برمى‌کند و نابود می‌سازد!

دو. فراگیر نبودن فتنه‌ها

امام (ع) در این فراز می‌فرماید: «یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً؛ به بعضى از شهرها برخورد مى‌کنند و از کنار بعضى می‌گذرند».این سخن اشاره به این نکته دارد که فتنه‌ها، هیچ قانونى را به رسمیّت نمی‌شناسند. ممکن است در یک شهر، همه‌چیز را به آتش کشد و در کنار آن، شهر دیگرى در امان بماند؛ زیرا زمینه‌هاى ظهور و بروز فتنه‌ها در همه شهرها یکسان نیست؛ بنابراین اگر آثارى از فتنه در شهرهایى دیده نشد، نباید فریب خورد؛ زیرا ممکن است همان فتنه، شهر دیگری را به‌خاطر آمادگى‌هایش، هدف قرار دهد. (مکارم شیرازی، 1381: 4 / 231)

سه. درگیرکردن شخصیت‌ها

گربادها همه‌چیز را با خود می‌چرخانند و می‌برند. فتنه‌ها همین کار را با شخصیّت‌هاى بزرگ (اجتماعى، دینى، علمى و سیاسى) مى‌کنند. به همین دلیل، در برابر حوادث اجتماعى باید خوش‌بینی‌ها را تا حدّى کنار گذاشت و درباره کسانى که روى صحنه و پشت صحنه‌اند، دقّت کرد و فریب سوابق آنها را نخورد؛ چرا که یکی از ترفندهای صحنه‌گردانان، استفاده از چهره‌های مثبت و با سابقه خوب است.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. ابن ابی‌الحدید، عزالدین، بی‌تا، شرح نهج‌البلاغه، قاهره، داراحیاء التراث العربی، چ 2.

3. البحرانی، ابن‌میثم، 1375، ‏شرح نهج‏البلاغه، ترجمه قربانعلی محمد مقدم، مشهد مقدس، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

4. جعفری، محمدتقی، 1375، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 7.

5. حسینی خطیب، سید عبدالزهراء، 1367، مصادر نهج‌البلاغه، ج 3، بیروت، نشر دارالزهراء، چ 4.

6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بی‌تا، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه.

7. شوشتری، محمدتقی، 1376، بهج‌الصباغة فی شرح نهج‌البلاغة، تهران، ‏امیرکبیر.

8. شریف رضی، 1387 ق، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، بیروت، بی‌نا.

9. طباطبایی، سید محمدحسین، 1384، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 20.

10. مدرس وحید، میرزا احمد، 1402 ق، شرح نهج‌البلاغه، قم، بی‌تا.

11. مکارم‌ شیرازی، ناصر و همکاران، 1381، پیام امام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 2.

پی نوشت:

 1.إِن‌ِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ نیست حکم، مگر از آنِ خدا. (انعام / 57)

نقی غیاثی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی همدان

محمدجواد هراتی/ استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه بوعلی سینا همدان

منبع: فصلنامه قرآن و متون اسلامی شماره4




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 خرداد 2 :: 3:50 صبح :: نویسنده : شمس
< 1 2 3 >
درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 36
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 175830