سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه

نخستین فرزند امام جواد علیه السلام در نیمه ماه ذى الحجه سال 212 هجرى دیده به گیتى

گشود.

پس از پدر، درخشان ترین و شامخ ‌ترین شخصیت اسلام بود.

امام علیه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانى بود که آنان را محوشدگان مى نامند.

معتصم عباسى محو در خونریزى، هارون و واثق پسرش محو در لذت طلبى و جعفر و متوکّل برادر

وى، محو در عقده هاى روانى بودند.

اسم شریف آن حضرت ((على)) و کنیه او ((ابوالحسن)) بود و چون در ائمه مکنى به این کنیت

بودند به جهت تعیین آن جناب را ((ابوالحسن الثالث)) مى گویند. القاب شریفه زیاد و اشهر آنها

((نقى)) و ((هادى)) است. گاهى آن حضرت را ((نجیب)) عالم، فقیه، ناصح، طیب، و مؤ تمن، مى

گفتند.

چون آن حضرت و فرزندش امام حسن علیه السلام در سامرّا سکنى فرمودند و در محله عسکر

بدین سبب آن بزرگواران به آن مکان منسوب شدند و ((عسکرى)) نام گرفتند.

آن حضرت در سال 254 هجرى (طبق روایات شیعه) به دست پلید معتز، خلیفه عباسى با سم به

شهادت رسیده است.(1)

امام هادى علیه السلام در ایام خود با هفت تن از خلفاى عباسى: ماءمون، معتصم، واثق، متوکّل،

منتصر، مستعین و معتز معاصر بوده است.

در عهد معتصم، سال 220 بود که پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهید شد.

حضرتش در مدینه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسید و به نشر تعالیم دینى

مى پرداخت تا زمان متوکّل فرارسید.

متوکّل در سال 243 در اثر سعایت هایى که کرده بودند، به یکى از امراى دولت خود ماءموریت داد

که آن حضرت را از مدینه به سامرّا - که آن روز پایتخت و عاصمه خلافت بود - جلب کند و نامه اى

مهرآمیز با کمال تعظیم (!!) به آن حضرت نوشت و تقاضاى حرکت و ملاقات نمود.(2)

البته پس از ورود آن حضرت به سامرّا، در ظاهر اقداماتى به عمل نیامد. ولى در عین حال آنچه مى

توانست در فراهم آوردن وسایل اذیت و هتک آن حضرت کوتاهى نمى کرد و بارها به منظور قتل یا

هتک، امام را احضار کرده و به امر وى خانه اش را تفتیش نمودند.

متوکّل در دشمنى با خاندان رسالت در میان خلفاى عباسى نظیر نداشت. به ویژه با حضرت

امیرمومنان على علیه السلام دشمن سرسخت بود و آشکارا به حضرتش ناسزا مى گفت و مرد

مقلّدى را موظف داشت که در بزم هاى عیش تقلید آن حضرت را درمى آورد و خلیفه مى خندید.

وى در سال 237 هجرى امر کرد قبه و ضریح حضرت امام حسین علیه السلام را در کربلا، هم

چنین خانه هاى بسیارى که در اطرافش ساخته بودند، ویران و با زمین یکسان نمودند و دستور داد

که آب به حرم امام بستند و زمین قبر مطهر را شخم و زراعت کنند تا به کلى اسم و رسم مزار

فراموش شود.(3)

در زمان متوکّل وضع زندگى سادات علوى - که در حجاز بودند - به مرحله رقت بارى رسیده بود،

چنان که زن هاى ایشان هیچ گونه ساتر نداشتند و عده اى از ایشان یک چادر کهنه داشتند که در

اوقات نماز آن را به نوبت مى پوشیدند و نماز مى خواندند.(4)

نظیر این فشارها را به سادات علوى - که در مصر بودند - نیز وارد مى ساخت.

امام هادى علیه السلام به شکنجه و آزار متوکّل صبر مى فرمود تا آن خلیفه نابه حق در گذشت. و

پس از وى، منتصر، مستعین و معتز روى کار آمدند و به دسیسه معتز، آن حضرت مسموم و شهید

شد.

اغلب روات و مورخین گویند: آن حضرت در نیمه ذى حجه سال 212 در ((صریا))- موضعى در حوالى

مدینه - دنیا را به نور خود منور فرمود. بعضى دوم - یا پنجم - رجب را ذکر کرده است.

والده معظمه اش ((سمانه)) مغربیه و معروف به سیّده است کهو کانت من القانتات.

محدث قمى رحمة الله از ((جنات الخلود)) نقل مى نماید که آن مخدره در زهد و تقوى مثل و

مانندى نداشت و بیشتر اوقات روزه بود.

شمائل امام هادى علیه السلام را این گونه توصیف کرده اند:

حضرت متوسطالقامة بود، روى سرخ و سفید، چشم هاى فراخ، ابروهاى گشاده و چهره دلنشین

داشت، که هر مغمومى که بر روى مبارکش نظر مى کرد، غم او زایل مى گشت و محبوب القلوب

و صاحب هیبت بود، و در راه رفتن قدم ها را کوچک مى گذاشت، و پیاده رفتن بر آن حضرت دشوار

بود.

نقش خاتم آن حضرت علیه السلامالله ربى و هو عصمتى من خلقهبود. انگشتر دیگرى داشت که

در آن نقش بودحفظ العهود من اخلاق المعبود.

سید بن طاووس رحمة الله روایت کرده که جناب عبدالعظیم حسنى گوید:

حضرت امام محمد تقى علیه السلام این حرز را براى پسرش حضرت امام على النقى علیه السلام

آنگاه که آن حضرت کودک بوده و در گهواره جاى داشت نوشت و او را تعویذ مى کرد و آن حضرت این

تعویذ را به اصحاب خود امر مى کرد و آن حرز چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم. اللهم رب الملائکة و الروح.

تمام این تعویذ در ((مهج الدعوات)) آمده است و تسبیح آن حضرت هم این گونه بود:

سبحان من هو دائم لا یسهو، سبحان من هو قائم لا یلهو، سبحان من هو غنى لا یفتقر، سبحان

الله و بحمده.(5)

------------------------------------------------------------------------

1-اصول کافى، ج 1، ص 497 - 502؛ ارشاد مفید، ص 307؛ دلائل الامامة، ص 216 - 222؛ فصول

المهمة، ص 259 - 265؛ تذکرة الخواص، ص 362؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 401 - 420.

2-ارشاد مفید، ص 307 - 313؛ اصول کافى، ج 1، ص 501؛ فصول المهمّة، ص 261؛ تذکرة

الخواص، ص 359؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 417؛ اثبات الوصیة، ص 176؛ تاریخ یعقوبى، ج

3، ص 217.

3-مقاتل الطالبین، ص 359.

4-مقاتل الطالبین، ص 395 و 396.

5-منتهى الآمال، بخش زندگانى امام هادى علیه السلام.

--------------------------------------------------------------




موضوع مطلب :


شنبه 93 اردیبهشت 13 :: 11:56 صبح :: نویسنده : شمس

چندی پیش یک جوان خوش ذوق هرمزگانی، با برخوردن به حدیثی از پیامبر اکرم (ص) درباره خلیج فارس که در آن، پیامبر به صراحت از نام فارس برای «خلیج فارس» استفاده کرده اند، دست به کوشش برای فهمیدن صحت و سقم آن زد.

متن برخی از این استفتائیه‌ها به شرح زیر است:

سوال:
اینجانب نیما صفا درگیری، محقق و پژوهشگر هرمزگانی در زمینه ی تاریخ خلیج فارس می باشم که تحقیقات وسیعی را در کتب معتبر اسلامی ـ عربی انجام داده و چندی پیش موفق به کشف و رونمایی از حدیثی در یکی از کتب معتبر اهل سنت به نام مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی شده ام، که طبق آن حدیث پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) سه بار نام "بحر فارس" را بر زبان مبارک خود جاری نموده اند و قسمتی از حدیث مذکور که از جابر بن عبدالله نقل شده چنین است: قال رسول الله(ص) و الطیبه، المدینه ما باب من ابوابها الا ملک مصلت سیفه یمنعه. و بمکه مثل ذلک. ثم قال: فی بحر فارس ما هو، فی بحر روم ماهو، ثلاثا...

از آنجایی‌ که این چنین سند محکمی تا کنون برای دفاع از اصالت تاریخی نام خلیج فارس مورد استفاده قرار نگرفته است، لذا استدعا دارم معظم له نظر مبارک خود را در خصوص تبلیغ و انتشار حدیث فوق الذکر و استناد به آن در جهت آگاهی مومنین از وجود چنین سندی مرقوم فرمایید:

آیت الله نوری همدانی:
نشر حدیث فوق الذکر خوب است.

آیت الله علوی گرگانی:
روایتی از رسول مکرم اسلام در کتاب مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی و کتب دیگر وارد شده که در این روایت تصریح شده از خلیج فارس به (بحر فارس) و این کتاب از کتب برادران اهل سنت است که در قرن چهارم هجری قمری نگاشته شده است و لذا انکار نام خلیج فارس که در مدارک اسلامی هم به این نام مشهور است چیزی جز فتنه‌انگیزی و جنگ طائفه‌ای به راه انداختن نمی‌باشد. و لذا هر کاری که موجب اختلاف بین امت اسلامی باشد از نظر شرعی حرام است و لذا نشر این حدیث از باب اینکه از بحر فارس نامبرده شده است اشکال ندارد.

آیت الله جعفر سبحانی:
استناد به این حدیث که در مسند ابی یعلی موصلی آمده است بسیار خوب و مفید است.


و هم چنین دفتر آیت الله ری شهری علاوه بر تصریح استفاده از این سند معتبر، کتب دیگری نیز معرفی کرده اند و توضیحاتی تاریخی تفسیری از آیات و روایات در خصوص حدیث مذکور داده اند.

تعدادی از علمای اهل سنت استان هرمزگان همچون شیخ محمدعلی امینی، شیخ محمدصدیق فهیمی، شیخ عبدالرحیم خطیبی، شیخ عیسی چهرافروز و شیخ احمد عالی زاده نیز این روایت را تأیید کرده اند.




موضوع مطلب :


جمعه 93 اردیبهشت 12 :: 5:57 عصر :: نویسنده : شمس

یکی از شبهات وهابیت علیه تشیع که در ترویج آن از هیچ تلاشی فروگذار نبوده اند، «انکار مسئله شفاعت» است، در حالی که حضرت رسول (ص) در حدیثی فرموده اند «اِنَّما شَفاعَتِى لِاَهْلِ الْکَبائِرِ مِنْ اُمَّتى / همانا شفاعت من براى گنه کاران امت من است» (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441؛ مسند احمد، ج 3، ص 213؛ سنن ترمذى، ج 4، ص 45).

در بررسی مفهوم قرآنی شفاعت نیز در می‌یابیم که شخص گنهکار به خاطر پاره ای از اعمال و جنبه‌های مثبت مانند ایمان یا انجام برخی اعمال خیر و صالح، شباهتی با اولیای خدا پیدا می‌کند و آنها با توجهات و کمک‌های خود، او را به سوی کمال سوق می‌دهند و از پیشگاه خداوند متعال برای او تقاضای عفو و بخشش می‌کنند.

سئوالی که گاهی بر اثر شبهه افکنی ذهن برخی افراد را به خود مشغول می‌کند این است که «آیا درخواست شفاعت از اولیاء الهی شرک است و نوعی پرستش آنان به شمار می‌رود؟ !»

آیت الله العظمی سبحانی با استناد به منابع اهل سنت، به این سئوال این گونه پاسخ داده اند: اعتقاد به شفاعت اولیای الهی در روز رستاخیز، از اصولی است که کسی در آن شک و تردید ندارد و همة فرق اسلامی به شفاعت پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم (ص) اعتقاد راسخ دارند.

تنها اختلافی که پس از ظهور ابن تیمیه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نیمه‌های قرن دوازدهم پیش آمد، این بود که آیا می‌توان در این جهان نیز از شفیعان واقعی که شفیع بودن آنها از نظر کتاب و سنت قطعی است، درخواست شفاعت کرد و مثلاً گفت: «ای محبوب درگاه خدا در روز رستاخیز دربارة من شفاعت کن»؟ [1] همه عالمان دین، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن، اتفاق نظر دارند، جز دو فرد یاد شده و پیروان آن دو که می‌گویند: «نمی‌توان از صاحبان شفاعت در این جهان درخواست شفاعت نمود، بلکه باید گفت: خدایا! پیامبر را شفیع من قرار ده».

اکنون این مسأله را بر کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عرضه می‌‌کنیم تا پرده از چهره حقیقت برداشته شود.

* حقیقت درخواست شفاعت چیست؟

شفاعت پیامبر گرامی (ص) و دیگر شافعان راستین در روز جزا، جز طلب مغفرت از خدا دربارة گنهکاران امت چیز دیگری نیست، در این صورت، طلب شفاعت، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعای آنان، در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند، به هدف اجابت می‌رسد و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا می‌گردد.

از طرفی، درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن، از نبی گرامی کوچک‌ترین اشکالی ندارد، اگر ما می‌گوییم: «یا وجیهاً عند‌اللّه، اشفع لنا عند اللّه»، یعنی «ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری، در نزد خدا درباره ما شفاعت کن (دعا کن خدا گناه ما را ببخشد یا حاجت ما را برآورده کند)».

اصولاً «استشفاع» یعنی طلب شفاعت، در کتاب‌های حدیثی و تفسیری به معنی درخواست دعا وارد شده است؛ مثلاً بخاری، محدث معروف اهل سنت در صحیح خود، بابی را با این عنوان آورده است: «هرگاه مردم در هنگام قحطی از پیشوای خود بخواهند که برای آنان از خدا باران بطلبد، نباید درخواست آنان را رد کند».

با توجه به این اصل، نباید درباره درخواست شفاعت که حقیقت آن درخواست دعاست، شک و تردید کرد؛ زیرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسندیده است، چه رسد به انبیا و اولیا. از این گذشته، برخی از یاران پیامبر از خود آن حضرت در زمان حیات و یا پس از درگذشت ایشان، درخواست شفاعت می‌کردند، اکنون نمونه‌هایی را یادآور می‌شویم:

1. حدیث انس بن مالک

ترمذی یکی از نویسندگان سنن چهارگانه، از انس بن مالک چنین نقل می‌کند:«از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند. وی پذیرفت و گفت: من این کار را انجام می‌دهم. به پیامبر گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط». [2]

انس با الهام از فطرت خود که درخواست شفاعت جز درخواست دعا چیز دیگری نیست، از پیامبر گرامی (ص) درخواست شفاعت می‌کند، وپیامبر نیز به‌او قول مساعد می‌دهد و هرگز تصور نمی‌کند که درخواست شفاعت، نوعی شرک است، و نیز او را از این درخواست باز نمی‌دارد.

2. حدیث سواد بن قارب


سواد بن قارب از یاران رسول خداست. درباره پیامبر (ص) اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت می‌کند و می‌گوید:"وَکُن لی شَفیعاً یومَ لا ذُو شفاعة بمُغن فَتیلاً عن سوادِ بن قارب" [3] ای پیامبر گرامی، در روز قیامت شفیع من باش؛ روزی که شفاعت دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سودی نمی‌بخشد.

3. حدیث ابوبکر

وقتی پیامبر گرامی (ص) درگذشت، بدن مبارک او را با پارچه‌ای پوشانیده، منتظر بودند که مسلمانان در کنار مسجد گرد آیند تا مراسم «تجهیز» وتغسیل و نماز و تدفین انجام گیرد. در این هنگام، وقتی ابوبکر وارد خانه پیامبر (ص) شد، پارچه را از چهره پیامبر برگرفت، خود را روی پیکرش افکند. او را بوسید و چنین گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! تو در زندگی و پس از مرگ پاک و پاکیزه هستی. ما را ای محمد نزد خدایت یاد کن و ما را به خاطر داشته باش. [4] جمله‌های «اذکرنا عند ربّک» جز درخواست شفاعت چیزی نیست.

4. حدیث علی (ع)

محدثان نقل می‌کنند آنگاه که پیامبر (ص) درگذشت، علی (ع) مشغول تغسیل پیامبر گشت، به هنگام غسل دادن چنین گفت: «پدر و مادرم فدای تو باد! ما را نزد خدایت یاد کن و ما را به خاطر داشته باش!». [5]

5. حدیث نوجوان

مصعب بن اسلمی نقل می‌کند: نوجوانی از خاندان ما به سوی پیامبر (ص) آمد و به او گفت: من از تو چیزی می‌خواهم.پیامبر (ص): آن چیست؟نوجوان: «از تو می‌خواهم مرا از کسانی قرار دهی که در روز قیامت درباره آنان شفاعت می‌کنی».پیامبر (ص): چه کسی تو را به این کار راهنمایی کرده است؟نوجوان: هیچ کس. خودم به این فکر افتادم.پیامبر (ص): من در روز قیامت در حق تو شفاعت می‌کنم. [6]

نمونه‌های این نوع قضایا فراوان است که نقل بیشتر آنها موجب اطاله سخن می‌گردد.

پی نوشت:

[1]. یا وجیهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه.
[2]. سنن ترمذی، ج 4، ص 621، حدیث 2433.
[3]. اصابه ابن حجر، ج2، ص 95، شماره ترجمه3583: این درخواست را با طرق ششگانه نقل کرده است.
[4]. سیره حلبی، ج3، ص 474، چاپ دارالمعرفه، بیروت.
[5]. مجالس مفید، مجلس12، ص 103؛ نهج البلاغه، خطبه 235.
[6]. مجمع الزوائد، ج10، ص 369، وی در این مورد قضایای زیادی نقل کرده است.




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 اردیبهشت 9 :: 4:53 عصر :: نویسنده : شمس

 

بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال 953 ه.ق 1546 میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال 65 هجری از معاریف اسلام بوده است.

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش، عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام، بسوی ایران رهسپار گردیدو چون به قزوین رسیدند ، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. او پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت..


شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه ی دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته ی فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده ای دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند.

وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود 88 کتاب و رساله است. ا ز کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه.

مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند.
شخصیت ادبی شیخ بهایی
 

 بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. عرفات العاشقین (تألیف 1022ـ 1024)، اولین تذکره ای است که در زمان حیات بهائی از او نام برده است.

 بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است ،به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدّمه ای در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 ـ 99) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست.

اشعار فارسی بهائی عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّیات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز»، این مثنوی ملمّع چنانکه از نام آن پیداست در سفر حج و بر وزن مثنوی مولوی سروده شده است و بهائی در آن ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است. او این مثنوی را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان دیوان فارسی وی ظاهراً به علت عدم مراجعه دقیق به کشکول متن ناقصی از این مثنوی را ارائه کرده اند، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود براساس محتوایش انتخاب کرده است، در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. « شیر و شکر » سراسر جذبه و اشتیاق است و علی رغم اختصار آن (161 بیت در کلیات، چاپ نفیسی، ص 179 ـ 188؛ 141 بیت در کشکول، ج 1، ص 247 ـ 254) مشحون از معارف و مواعظ حکمی است، لحن حماسی دارد و منظومه ای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنویهایی مانند «نان و خرما»، «شیخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند که مثـنوی اخیر به گزارش مــیر جهانی طبـاطبــائی(ص 100) از آنِ سید محمود دهدار است. شیوه مثنوی سرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوان های چاپی آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیه » معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است. معروفترین و مهمترین قصیده او موسوم به « وسیله الفوزوالامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام » در 63 بیت است که هر گونه شبهه ای را در اثناعشری بودن وی مردود می سازد.بهائی در ارجوزه سرایی نیز مهارت داشت و دو ارجوزه شیوا یکی در وصف شهر هرات به نام « هراتیه یا الزّهره » (کشکول، ج1،ص 189 ـ 194) و دیگر ارجوزه ای عرفانی موسوم به « ریاض الارواح » (کشکول، ج1، ص225 ـ 227) از وی باقی مانده است.

 دوبیتیهای عربی شیخ نیز از شهرت و لطافت بسیاری برخوردار بوده که بیشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است.

 شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّعاملی (متوفی 1110) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهائی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهائی، لُغَز و معمّاست

.

 از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّیه »، است. این سبک نویسندگی در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه » آشکاراتر است. بهائی تبحّر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدّد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند: 

« لغزالزبده »لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف » ، « لغزالصمدیه »، « لغزالکافیه » و « فائده ». نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به « کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود. 
بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماری از آنها شروح و حواشی متعدّدی نگاشته شده است. خود بهائی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: « مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» ( تألیف 1015)، که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن (آیات الاحکام) و حدیث است. این اثر دارای مقدمه بسیار مهمی در تقسیم احادیث و معانی برخی اصطلاحات حدیثی نزد قدما و توجیه تعلیل این تقسیم بندی است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائی در آن از حدود چهارصد حدیث صحیح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسی»، از نخستین و معروفترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ « حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین » (تألیف 1007)، در فقه که تا پایان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسیر بیش از یکهزار حدیث فقهی پرداخته شده است؛ « الاثنا عشریه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است، خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است. 

 

روز سوم اردیبهشت روز بزرگداشت شیخ بهایی گرامی باد

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 93 اردیبهشت 2 :: 11:34 صبح :: نویسنده : شمس

زندگینامه ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (606 691 هجری قمری) شاعر و نویسنده? پارسی‌گوی ایرانی است. شهرت او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن داده‌اند.


سعدی در شیراز زاده شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. سعدی کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات علوم را می‌آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به خصوص حمله سلطان غیاث‌الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال 627) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید. سعدی در حدود 620 یا 623 قمری از شیراز به مدرسه? نظامیه? بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.این شهاب الدین عمر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی، اشتباه گرفت.معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت 636) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای گوناگونی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است. در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان بسنده کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد 1374، ص 58)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است  شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.سعدی در حدود 655 قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(623-658) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در 4 صفر 656) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در 655 به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال 656 دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان می‌گوید. هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.  

آرامگاهسعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در 4 کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همان‌جا دفن شده‌است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال 998 به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال 1187 ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل 2 طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می‌شد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، گور سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق می‌شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. روبه‌روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.

روز سعدیمرکز سعدی شناسی ایران از سال 1381 روز اول اردیبهشت ماه را روز سعدی اعلام نمود و در اول اردیبهشت 1389 و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.

شعر بنی‌آدمشعر «بنی‌آدم» سعدی بسیار مشهور است و در پیام فارسی که در مجموعه پیام‌های فضاپیمای ویجر برای فضاهای دوردست فرستاده شده‌است این شعر به عنوان پیام برگزیده شده‌است.اشعار سعدی همچنین در فرشی که از سوی دولت ایران در سال 2005 به فراخور سال رسمی سازمان ملل برای گفت‌وگو میان تمدن‌ها به سازمان ملل اهدا شد بافته شده‌است. این فرش برخلاف عادت سازمان ملل که هدایا را به نمایش نمی‌گذارددر محل مناسبی در سازمان ملل آویزان شد که کارشناسان می‌گویند این اقدام «به علت غیرممکن بودن مقاومت در برابر شعر سعدی» بوده‌است. این شعر همچنین بر سردر تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک و نیز یونسکو نقش بسته‌است.

آثاراز سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

1.              بوستان: کتابی‌است منظوم در اخلاق.

2.              گلستان: به نثر مسجع

3.   دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

1.   صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده‌است.

2.   قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

3.   مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.

4.   مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

4.              رسائل نثر:

1.              کتاب نصیحةالملوک

2.              رساله در عقل و عشق

3.              الجواب

4.              در تربیت یکی از ملوک گوید

5.              مجالس پنجگانه

5.              هزلیات سعدی

اول اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سعدی را گرامی می داریم.                             





موضوع مطلب :


سه شنبه 93 اردیبهشت 2 :: 11:32 صبح :: نویسنده : شمس
< 1 2 3 4 >
درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 175692